
پرونده قتل یک جوان که در سال 88 و در حین تماشای صحنه یک تصادف خیابانی به وقوع پیوست، پس از گذشت 15 سال همچنان در هالهای از ابهام قرار دارد. سه متهم این پرونده 10 سال پس از وقوع جنایت دستگیر شدند و اکنون، پس از گذشت 5 سال از دستگیری، متهم اصلی مدعی بیگناهی است.
در شهریور سال 88، حادثه تصادف یک خودرو با عابر پیاده در نزدیکی منزل مقتول به نام شهرام رخ داد. در حالی که جمعیتی از رهگذران گرد مصدوم حلقه زده بودند، ناگهان صدای فریاد شهرام بلند شد و او در حالی که خون از گردنش جاری بود، بر زمین افتاد و ساعاتی بعد در بیمارستان جان باخت.
با اعلام خبر فوت شهرام، تحقیقات پلیس برای شناسایی عامل یا عاملین این جنایت آغاز شد. نخستین فرد مورد بازجویی، برادر شهرام بود که در صحنه حضور داشت. او به مأموران گفت: “نزدیک خانهمان یک ماشین با یک نفر تصادف کرد. خیلیها دور مصدوم جمع شده بودند. من و برادرم هم رفتیم آنجا. چون جمعیت زیاد بود، شهرام از مردم خواست دور مصدوم را خلوت کنند، اما ناگهان دیدم فریاد کشید و افتاد. گردنش پر از خون بود. نفهمیدم چه کسی به برادرم چاقو زد.”
شاهدان دیگر نیز تأیید کردند که هنگام تذکر شهرام به مردم برای خلوت کردن اطراف مصدوم، سه پسر جوان که به نظر میرسید حالت طبیعی نداشتند، با او درگیر شده و با چاقو به او ضربه زدهاند.
پس از گذشت 10 سال از این حادثه و در حالی که تحقیقات برای دستگیری سه متهم ادامه داشت، فردی با مراجعه به پلیس، هویت آنها را فاش کرد. مشخص شد که دو نفر از متهمان برادر هستند. این دو برادر پس از دستگیری مدعی شدند که در قتل نقشی نداشته و پسرخالهشان به نام حمید عامل اصلی جنایت بوده است.
یکی از این دو برادر اظهار داشت: “وقتی برای دیدن تصادف جلو رفتیم، مقتول ما را هل داد و با صدای بلند گفت عقب بروید. همان لحظه حمید عصبانی شد و با چاقو یک ضربه به گردن او زد. بعد هم ما به خانه برگشتیم و فکر نمیکردیم اتفاق جدی برایش بیفتد.”

با اظهارات این دو برادر، حمید نیز دستگیر شد، اما اتهام قتل را رد کرد و گفت: “من به شهرام ضربهای نزدم. اصلاً چاقویی نداشتم که بخواهم او را بزنم.”
پس از تکمیل تحقیقات، پرونده به دادگاه کیفری اسلامشهر ارسال و حمید به حبس محکوم شد. وکیل متهم با استناد به سن زیر 18 سال موکلش در زمان وقوع جرم، به این رأی اعتراض کرد و پرونده به دیوان عالی کشور رفت. دیوان عالی رأی بدوی را نقض و رسیدگی مجدد را به شعبه 4 دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع داد.
در جلسه رسیدگی مجدد، اولیای دم خواستار قصاص شدند. حمید بار دیگر بر بیگناهی خود تأکید کرد و مدعی شد که در آن درگیری چاقو به همراه نداشته و اتهام قتل عمد را نمیپذیرد.
قاضی از متهم پرسید که اگر قاتل نبوده، چرا متواری بوده است؟ متهم پاسخ داد: “من کاری نکرده بودم که بخواهم فرار کنم. من در خانهام بودم.”
وکیل متهم نیز با اشاره به سن زیر 17 سال موکلش در زمان وقوع جنایت و عدم امکان تشخیص قطعی بلوغ فکری او در آن زمان، خواستار رسیدگی بر اساس اصل “تفسیر به نفع متهم” شد و وضعیت خانوادگی و تحصیلی او را از جمله موارد قابل توجه در احراز بلوغ فکری دانست.
با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی نهایی وارد شور شدند و سرنوشت این پرونده پس از 15 سال همچنان نامعلوم است.