مشهد – مردی ۴۴ ساله که در جریان عملیات جمعآوری معتادان متجاهر توسط نیروهای کلانتری شفای مشهد دستگیر شده بود، در روایتی تأثربرانگیز، سرنوشت خود را به کارشناس اجتماعی پلیس بازگو کرد. وی بیان داشت که نقطه آغاز بدبختیهایش، از دست دادن تنها پناهش یعنی عشق زندگیاش بوده است.
کودکی در سایه تنگدستی و تحقیر
این مرد که در یکی از شهرکهای پرهیاهوی اطراف مشهد متولد شده، دوران کودکی و نوجوانی سختی را پشت سر گذاشته است. پدرش، یک کارگر ساده ساختمانی، به دلیل مشکلات مالی فراوان، قادر به تأمین مخارج خانواده و فرزندانش نبوده است. این وضعیت، حس تحقیر مداومی را در او میان همکلاسیها و محیط اطرافش ایجاد کرده بود. وی با اشاره به تلاشهای بیثمر پدرش برای فراهم کردن حداقل امکانات، تأکید کرد که این احساس حقارت عمیقاً در وجود او ریشه دوانده بود.
عشق نافرجام و سقوط به ورطه اعتیاد
در دوران نوجوانی، او عاشق دختری به نام سوسن میشود و او را تمام هستی خود میپندارد. با شور و هیجان آن سن، آرزوهای زیبا و آشیانهای پر از عشق در ذهنش میسازد. اما این رؤیاها طولی نمیکشد که با واقعیت تلخی روبرو میشوند: سوسن با پسر جوانی از خانوادهای متمول ازدواج کرده و به دنبال سرنوشت خود میرود.
این شکست عشقی وحشتناک، ضربهای عمیق به او وارد میکند. او که در آن زمان هیچکس را برای همدردی و راهنمایی نداشت، به دوستان ناباب و پاتوقهای مواد مخدر پناه میبرد. به سرعت، به مصرف مواد مخدر روی میآورد به این امید که روح و روان آزردهاش تسکین یابد. اما این مسیر، تنها او را بیشتر به سوی تباهی سوق میدهد و آیندهاش را به نابودی میکشاند.
طردشدگی از خانواده و روی آوردن به سرقت
اعتیاد او به حدی پیش میرود که از سوی خانوادهاش طرد شده و خواهران و برادرانش نیز از او فاصله میگیرند. او تمامی اوقات خود را در پاتوق خلافکاران میگذراند و درس و مدرسه را رها میکند. مرد میگوید: “روزی تصور میکردم با مصرف مواد میتوانم آلام درونیام را کاهش بدهم، اما به دنیایی سقوط کردم که همه چیز در تاریکی و سیاهی فرو رفته بود.”
برای تأمین هزینههای اعتیاد، مجبور به سرقت میشود و به یکی از باندهای سرقت پاتوقنشینان میپیوندد. روزها را به خواب و مصرف مواد میگذراند و شبها برای سرقت از خودروها به کوچه و خیابان میرود. او چندین بار توسط نیروهای انتظامی دستگیر میشود، اما هر بار پس از آزادی، دوباره به همان پاتوق خلافکاران بازگشته و چرخه تاریک زندگیاش را از سر میگیرد.
کارتنخوابی و آغاز مسیر درمان
حالا در ۴۴ سالگی، به یک کارتنخواب بدبخت تبدیل شده که حتی جایی برای مصرف مواد مخدر ندارد و روزگارش را زیر پلها و در فضاهای سبز میگذراند.

با دستور سرگرد احسان سبکبار، رئیس کلانتری شفای مشهد، مقدمات انتقال این فرد معتاد به مراکز ترک اعتیاد اجباری فراهم شده است. همچنین، بررسیهای روانشناختی و مشاورهای برای رهایی او از چنگال اعتیاد، در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شده است. این اقدام، کورسوی امیدی برای بازگشت این مرد به زندگی عادی پس از سالها رنج و تباهی است.