یک دختر جوان مشهدی، با طرح شکایتی در کلانتری نجفی مشهد، از افتادن در دام یک رمال شیاد خبر داد. این دختر که به قصد بختگشایی و ازدواج با فرد مورد علاقهاش به این رمال مراجعه کرده بود، قربانی سوءاستفادههای او شد.
داستان یک زندگی پرفراز و نشیب
این دختر ۲۱ ساله که از ۵ سالگی طعم تلخ طلاق والدینش را چشیده بود، همراه برادر بزرگترش در آغوش مادرش پناه گرفت. مادرش برای تأمین معاش خانواده، در یکی از هتلهای مشهد به عنوان خدمتکار مشغول به کار شد. او نیز پس از اتمام تحصیلاتش تا مقطع دیپلم، برای کمک به مادرش در یک شرکت خصوصی استخدام شد و از ادامه تحصیل در دانشگاه منصرف شد.
عشق پنهانی و موانع ازدواج
در محل کار، او با پسری به نام نوید آشنا شد و رابطهای پنهانی را با او آغاز کرد. پس از مدتی، او از نوید خواست که به خواستگاریاش بیاید و به این رابطه مخفیانه پایان دهد، اما نوید هر بار با بهانههایی از این کار سرباز میزد. نگرانی از مخالفت مادرش با این روابط پنهانی، او را در وضعیت روحی نامناسبی قرار داده بود.
روزی نوید در یک کافیشاپ، دلیل مخالفت خانوادهاش با ازدواج آنها را “فرزند طلاق بودن” او عنوان کرد. این حرفها ضربه روحی بزرگی به دختر وارد کرد، چرا که احساس میکرد نوید به دنبال بهانهای برای ادامه رابطه بدون تعهد ازدواج است.

پناه بردن به خرافات و دام رمال شیاد
در این شرایط بحرانی، یکی از دوستانش به او پیشنهاد کرد که برای حل مشکلش به یک رمال معروف مراجعه کند. این رمال ادعا میکرد که میتواند با سحر و جادو، مادر نوید را طلسم کرده و رضایت او را برای ازدواج جلب کند.
دختر جوان به همراه دوستش به خانه رمال ۴۰ ساله رفت و مشکلش را با او در میان گذاشت. رمال با خونسردی به حرفهایش گوش داد و برای طلسم کردن والدین نوید، درخواست جلسات متعدد و ملاقات تنهایی در جلسات بعدی را مطرح کرد. با وجود تردیدهایی که در ابتدا داشت، به امید رسیدن به نوید، این درخواست را پذیرفت.
سقوط در ورطه تباهی
در جلسه دوم، هنگامی که دختر تنها به خانه رمال رفت، رمال به او شربتی تعارف کرد. چند دقیقه بعد، دختر دچار سرگیجه شد و به هوش آمد که حیثیتش لکهدار شده بود. با اعتراض او، رمال منکر هرگونه رفتار شیطانی شد و دختر به ناچار به قانون پناه برد.
افشای حقیقت و دستگیری رمال
با انجام آزمایشهای پزشکی قانونی و تحقیقات پلیس، موضوع به اثبات رسید و رمال شیاد دستگیر شد. پس از دستگیری او، قربانیان دیگری نیز به کلانتری مراجعه کرده و از او شکایت کردند. این دختر جوان، در نهایت متوجه شد که سحر و جادو خرافهای بیش نیست و این باور غلط، زندگی و آینده او را تباه کرده است.
سرهنگ محمد ولیان، رئیس کلانتری نجفی مشهد، دستور ادامه بررسیها درباره این پرونده را صادر کرده است. این حادثه تلخ، بار دیگر بر اهمیت آگاهیرسانی درباره خطرات اعتماد به افراد شیاد و دوری از خرافات تأکید میکند.