در آخرین روزهای پاییز گذشته، جسد مردی حدوداً ۴۰ ساله که به معلولیت ذهنی مبتلا بود، در یکی از بیمارستانهای تهران تحویل مأموران پلیس شد. نخستین روایت برادر بزرگتر او حکایت از حمله زورگیران به این دو داشت، اما بررسیهای پلیسی و ردپای کبودیها روی بدن مقتول، حکایت از نقشهای کاملاً خانوادگی داشت.
کشف تناقضها و ورود کارآگاهان
وقتی دوربینهای مجتمع تجاری هیچ نشانی از تعرض زورگیرها نشان نداد، تیم جنایی وارد پرونده شد. بررسیها چنین پیش رفت:
- تطبیق فیلمهای مداربسته با ادعای متهم؛
- بررسی آثار ضربوشتم و اثبات اینکه کبودیها ناشی از جسم سختی نظیر عصا بوده است.

شکست این فریب به بازداشت برادر ۶۳ ساله و انتقال او به دادسرا انجامید و سؤالاتی را درباره انگیزه واقعی او مطرح کرد.
اعتراف و عیار انگیزه مالی
با فشار بازپرس، متهم سرانجام اعتراف کرد: اختلاف بر سر تقسیم میراث پدری و املاک خانوادگی او را به قتل انگیخت. سناریوی زورگیری تنها تلاشی بود برای فرار از پاسخگویی؛ توضیحی که نشان داد وقتی تعادل مناسبات مالی در خانواده به هم میریزد، حتی پیوند خونی هم نمیتواند مانع فجایع هولناک شود.
آموزهها و ضرورت حمایت از افراد دارای معلولیت
این پرونده بار دیگر ضرورت توجه ویژه به حقوق و حمایت قانونی از افراد کمتوان ذهنی را یادآوری میکند. خانوادهها و جامعه میتوانند با دو اقدام اساسی از تکرار چنین تراژدیهایی پیشگیری کنند:
- تضمین تقسیم عادلانه ارث و دسترسی به مشاوره حقوقی؛
- گسترش آموزش و فرهنگسازی درباره حقوق و کرامت افراد دارای معلولیت.
مرور این پرونده نشان میدهد که سقوط اخلاقی هنگامی آغاز میشود که عدالت مالی در خانواده به حاشیه میرود. شفافیت در امور مالی خانوادگی و حمایت همهجانبه از اعضای آسیبپذیر میتواند مرهمی بر زخمهای پنهان اختلافات باشد.