
مشهد – دختر ۱۶ سالهای که با ظاهری متفاوت به کلانتری مراجعه کرده بود تا از مزاحمتهای خیابانی شکایت کند، پرده از زندگی آشفته و سرگذشت تلخ خود برداشت. او به کارشناس اجتماعی کلانتری گلشهر مشهد گفت که “رفتارهای خیانتآلود پدر و مادرم، زندگی مرا به تباهی کشاند.” این اظهارات، تصویری دردناک از فروپاشی یک خانواده و تاثیر مخرب آن بر آینده یک نوجوان ارائه میدهد.
آغاز تیرهروزیها از کودکی: خیانتهای پنهان والدین
این دختر نوجوان تعریف کرد که پدرش تبعه یک کشور دیگر بود و پس از آشنایی با مادرش در عراق، به ایران آمده و در پی عدم موفقیت در گرفتن شناسنامه ایرانی، به درخواست مادربزرگش در ایران ماند و کارگری در عراق را رها کرد. اما ریشههای نابسامانی زندگی او، به زمانی برمیگردد که تنها ۷ سال داشت.
او با بغض گفت: “تیرهروزیها و نابسامانی زندگی من از روزی آغاز شد که فهمیدم پدر و مادرم به یکدیگر خیانت میکنند.” در آن سن کم، پدرش او را با خود نزد زنانی غریبه میبرد که با آنها در ارتباط بود. تماشای فیلمهای ماهوارهای در خانه، به او کمک کرده بود تا خیلی زود متوجه خیانت پدرش به مادرش شود. با این حال، از ترس پدر که مردی خشن و پرخاشگر بود و به راحتی او را کتک میزد، سکوت اختیار کرده بود.
حدود دو سال بعد، او با دیدن فیلمی در گوشی تلفن همراه مادرش، متوجه ارتباط مادرش با یک مرد غریبه شد. در همان سن و سال، سعی میکرد پیامهای مادر و آن مرد را بخواند و چند بار نیز قصد داشت این ماجراها را به دیگران بگوید، اما کسی حرف او را باور نمیکرد.

کابوس بزرگتر: بهانهای برای انتقامگیری والدین
وضعیت زندگی این دختر با ادامه خیانتهای والدینش به یک کابوس وحشتناک تبدیل شد. او با اشاره به حادثهای در ۱۲ سالگی که راننده یک پراید مزاحمش شده و او را به داخل خودرو کشانده بود، گفت که در آن زمان، مادرش به او توصیه کرده بود که این موضوع را به کسی نگوید، “چون بعد پدرت دیگر نمیگذارد بیرون از خانه بروی!” او با تلخی بیان کرد: “در واقع، من بهانهای برای انتقامگیری پدر و مادرم از یکدیگر بودم.”
این آشفتگیهای خانوادگی چنان عمیق بود که حتی با نگاه کردن به چهره برادر کوچکترش، تصورات زشت و زنندهای وجودش را آزار میدهد و مدام به این نکته فکر میکند که نکند برادرش نیز حاصل یکی از این خیانتها باشد، چراکه “این ماجراها را در فیلمهای ماهوارهای دیدهام.”
فرار مادر، تنهایی و ترس از آینده
حدود پنج سال پیش، مادرش ناگهان آنها را ترک کرده و به مکان نامعلومی رفته بود. هرچند این دختر میدانست که مادرش با یک مرد خارجی به دنبال زندگی دیگری رفته است و یک سال قبل نیز این موضوع را به پدرش اطلاع داده بود. اکنون او با خانواده مادریاش نیز ارتباطی ندارد، چرا که آنها به پدرش بیاحترامی میکنند و پدرش نیز او را مقصر رفتارهای مادرش میداند.
این دختر نوجوان در حال حاضر در مواجهه با تنهایی و ادامه ارتباط پدرش با زنان غریبه، بهشدت ناراحت است. او میگوید: “پدر و مادرم اختلافات زیادی با هم داشتند و رفتارهای خیانتآلود آنها زندگی مرا نیز به تباهی کشاند، به طوری که حتی از ازدواج هم میترسم.” وی در پایان اظهارات خود دلیل مراجعه به کلانتری را مزاحمتهای یک موتورسوار اعلام کرد و گفت: “من برای دل خودم موهایم را رنگ میکنم، اما یک موتورسوار مدام مزاحمم میشود و به همین خاطر به کلانتری آمدهام تا از او شکایت کنم.”
با دستور سرهنگ ابراهیم عربخانی، رئیس کلانتری گلشهر مشهد، اقدامات مشاورهای، آموزش مهارتهای رفتاری و همچنین پیگیری شکایت این دختر نوجوان در دایره مددکاری اجتماعی آغاز شده است. این پرونده، زنگ خطری جدی برای جامعه در مورد تاثیرات ویرانگر فروپاشی خانواده بر کودکان و نوجوانان است.