در جریان بررسی پرونده سقوط مرگبار دختر جوانی از بالکن طبقه چهارم یک ساختمان در مشهد، چهار پسر جوان که در محل حادثه حضور داشتند بازداشت شدند. اعترافات و سوابق زندگی این متهمان، گوشهای از شرایط اجتماعی و فردی پیچیده آنان را آشکار میکند؛ روایتهایی که از فقر، اعتیاد، خشونت خانگی و روابط ناسالم پرده برمیدارند.
ورود به مسیر خلاف با معاشرتهای خیابانی
یکی از متهمان که ۲۲ سال سن دارد، از کودکی وارد دنیای کار ساختمانی شد و تحصیل را رها کرد. او با اشاره به مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی از دوران نوجوانی گفت: «از ۱۳ سالگی الکل مینوشیدم و سالهاست به مواد روانگردان و مخدر سنتی وابسته شدهام.» وی پس از مهاجرت خانوادهاش به مشهد، درگیر رفاقتهای خطرناک شد و دو بار بهدلیل تصادف با موتور تا آستانه مرگ رفت.
آشفتگی خانوادگی پس از مرگ پدر و خودکشی برادر
متهم ۲۴ ساله دیگر، معروف به “سیاه”، با سابقه زندان بهدلیل اعتیاد، از شرایط دشوار خانوادگیاش سخن گفت. او اظهار کرد: «پدرم بهدلیل بلعیدن مواد فوت کرد و برادرم خودکشی کرد. یکی دیگر از برادرانم نیز به جرم سرقت در زندان است.» وی پس از از دست دادن مغازه تعویض روغنیاش، به شاگردی مشغول شد، اما تأثیر رفاقتهای منفی در پارک معراج او را به سمت رفتارهای پرخطر کشاند.
دوستیهای خیابانی با دختران نوجوان
پسر ۱۸ سالهای که به رابطه با مقتول اعتراف کرده، درباره شرایط خانوادگیاش گفت: «پدرم بیمار اعصاب و روان است و مادرم سرپرستی ما را بر عهده دارد. بهدلیل معاشرت با دوستان بزرگتر، وارد روابط سطحی با دختران شدم.» وی تأکید کرد که پیش از حادثه، با دختران مختلفی ارتباط داشته و با مقتول نیز در پارک معراج آشنا شده بود.
زندگی در خانهای مملو از ضایعات
آخرین متهم، ۲۵ ساله، به سابقه ازدواج نافرجامش اشاره کرد و گفت: «بهدلیل دخالتهای خانواده همسرم، زندگی مشترکمان از هم پاشید.» او از ترک تحصیل در کودکی، زندگی در خانهای پر از ضایعات، و وابستگی شدید به مواد مخدر سنتی و صنعتی سخن گفت. دستگیری پدرش در دوران کودکی بهدلیل مواد، اثر عمیقی بر روان او گذاشته و مسیر زندگیاش را تغییر داده است.

پرونده این چهار متهم نوجوان، فراتر از یک حادثه جنایی، روایت تلخی از مشکلات اجتماعی، تربیتی و روانی در برخی مناطق شهری است. هر چهار جوان که پیشینه متفاوتی دارند، حالا در انتظار تصمیم دستگاه قضایی درباره سرنوشتشان هستند.