
جوان ۲۰ سالهای که به اتهام سرقت خودرو در مشهد دستگیر شده است، در اعترافات خود، ریشه تباهی زندگیاش را در عشقی نافرجام و ازدواج معشوقهاش با مردی ثروتمند جستجو میکند. او که در یکی از استانهای شرقی کشور متولد شده و در خانوادهای فقیر بزرگ شده، از کودکی طعم تلخ محرومیت را چشیده و به جای بازیهای کودکانه، با آجر و خاک و سیمان سرگرم بوده است.
در ۱۴ سالگی، عشق دختری به نام مهری، زندگی او را دگرگون میکند، اما این عشق به وصال نمیرسد و مهری به اجبار خانواده با مردی پولدار ازدواج میکند. این اتفاق ضربهای سهمگین به روح و روان جوان وارد میکند و او را به ورطه نابودی میکشاند.
او برای تسکین آلام خود، به سیگار و سپس به مواد مخدر روی میآورد و برای تأمین هزینههای اعتیاد، به سرقت خودرو اقدام میکند. لذت ناشی از دیدن خون هنگام تیغ زدن، به نوعی تسکیندهنده برای درد روحی وی تبدیل میشود.
او در اعترافاتش میگوید: «بعد از این ماجرا به تیغکشی روی آوردم، دستان و پیکرم را با تیغ زخمی میکردم و از دیدن خون لذت میبردم. در واقع میخواستم با تحمل این دردها به آرامش برسم، انگار همه عقدهها و بغضهای فروخوردهام را از بدنم بیرون میکشیدم.»
پدرش که از اعتیاد او با خبر میشود، او را در بیمارستان بستری میکند، اما این اقدام نیز نمیتواند زخمهای روحی او را التیام بخشد. او پس از رهایی از بیمارستان، به مصرف مواد مخدر صنعتی روی میآورد و برای تأمین هزینههای آن، به سرقت خودرو دست میزند.

او یک بار به جرم سرقت دستگیر و روانه زندان میشود، اما پس از آزادی، دوباره به دام اعتیاد و سرقت میافتد. او حتی پس از ازدواج نیز نمیتواند اعتیاد خود را ترک کند و سرانجام، بار دیگر هنگام سرقت خودرو دستگیر میشود.
این جوان ۲۰ ساله، اکنون در حالی که همسرش در بیرون کلانتری منتظر اوست، به اتهام سرقت خودرو در بازداشت به سر میبرد و تحقیقات پلیس برای شناسایی سایر سرقتهای او ادامه دارد.